«حسابداری فریبنده» به زبان اسپانیایی یعنی چه؟

«حسابداری فریبنده» به زبان اسپانیایی یعنی چه؟

این نوشته به بررسی نقض قوانین حسابداری توسط بانک های اسپانیایی می پردازد. این بانک ها با استفاده از تکنیکی به نام «تامین ذخیره پویا» و با حمایت کامل اتحادیه اروپایی قوانین حسابداری را زیر پا گذاشتند.

مناظره حاضر میان چارلی مک کریوی، مقام ارشد اتحادیه اروپایی در امور خدمات مالی و رابرت گلابرت یکی از امنای هیات حسابداری است. گلابر مدیر اجرایی سابق انجمن بین المللی معامله گران اوراق بهادار است و در دانشکده دولتی کندی هاروارد تدریس می کند.

مک کریوی که زمانی مدیر قوانین بانکی و بازار اتحادیه اروپایی بود، گفت که می دانست بانک های اسپانیایی استانداردهای گزارش دهی مالی بین المللی را نقض می کردند و اینکه این امر چیز خوبی بود.

گلابر: شاید من حرف های مک کریوی را بد برداشت کردم. فکر کردم او می گوید که دلیل موفقیت بانک های اسپانیایی نسبت به بقیه در هدایت بحران مالی این بود که او به آنها اجازه داده است تا استانداردهای حسابداری را نقض کند. درست بود؟

مک کریوی: من چنین اجازه ای ندادم، آنها دادند. اما منطقا...

گلابر:خوب شما این مساله را پیگیری نکردید.

مک کریوی: ما به موقعیتی نرسیده بودیم که بتوانیم مقابل آنها بایستیم، اما منطقا، باید همان کار را می کردم.

گلابر: خوب... من فقط... من اعتقاد دارم بانک های آمریکایی نتوانستند بحران اقتصادی را به خوبی کنترل کنند، نظر شخصی من این است که اگر به آنها اجازه می دادیم قوانین را نقض کنند باز هم موفق نمی شدند... تنظیم کننده های ما به آنها اجازه دادند تا اصول حسابداری را زیر پا بگذارند. من فکر نمی کنم که این موضوع درست باشد و مدارکی هم در دست نیست.

در واقع، بازارها هنگامی که اطمینان در ارقامی که موسسات و کسب و کارها منتشر می کنند وجود داشته باشد بسیار خوب کار می کنند، اما جایی که اطمینانی به این آمار و ارقام وجود ندارد بازار هم وضعیت خوبی ندارد. و شما نمی توانید بازار را فریب دهید. پس من باور نمی کنم، هرچیزی که بحران بانک ها را به عدم جلوگیری شمااز نقض قوانین حسابداری نسبت داد.

مک کریوی: آنها استانداردهای گزارش دهی مالی بین المللی و قوانین ما را از اول ژانویه ۲۰۰۵ اجرا نکردند. تنظیم کننده اسپانیایی این کار را انجام نداد و جان سالم به در برد بانک های او بهتر از هر کس دیگری تاکنون از بحران جان به در برده اند.

گلابر: من نمی خواهم از شما به خاطر کردن یا نکردن کاری انتقاد کنم، اما فکر نمی کنم که این بانک به این دلیل دچار بحران نشد، بلکه قوانین حسابداری را زیر پا گذاشتند.

مک کریوی: منظور من این است که قوانین اجازه «تامین ذخیره پویا» را نمی دهد، اما تنظیم کننده بانکی اسپانیا تاکید دارد که آنها تامین ذخیره پویا دارند. و آنها این کار را هم کردند، اما من شدیدا باور دارم که باید در مقابل آنها ایستاد.

گلابر: اما چارلی...

همان طور که اکنون می دانیم، نقض قوانین حسابداری برای بانک های اسپانیایی در نهایت کارآیی نداشت، گرچه به آنها کمک کرد تا برای مدتی شکست خود را زیر نقاب پنهان کنند.

اسپانیا به دنبال کمک ۱۲۵ میلیارد دلاری همسایگان اروپایی خود است تا بانک ها را نجات دهد.

جوناتان ویل، مقاله نویس بلومبرگ است.

نویسنده : جان ویل

منبع: بلومبرگ - روزنامه دنیای اقتصاد

صورت مغايرت بانکي چيست؟

امروزه تقريباٌ تمامي افراد، موسسات و شرکتها براي نگهداري وجوه نقد مازاد خود، نسبت به افتتاح حساب نزد بانکها و موسسات مالي و اعتباري اقدام و وجوه خود را در حسابهاي بانکي نگهداري مي‌کنند. از آنجائيکه ممکن است ثبتهاي حسابداري صادره توسط بانکها در هنگام دريافت يا پرداخت وجوه با ثبتهاي حسابداري افراد، موسسات و شرکتها به دلايل مختلف يکسان نباشد لذا صاحبان حسابهاي بانکي در مقاطع مختلف (معمولاٌ ماهانه) مي‌بايست نسبت به تهيه صورت مغايرت بانکي اقدام و موارد مغايرت را رفع نمايند.

صورت مغايرت بانکي چيست؟

صورت مغايرت بانکي ليستي است که در مقاطع مختلف توسط دارندگان حساب بانکي تهيه و موارد مغايرت و اختلاف بين اسناد حسابداري صادره توسط آنها و اسناد حسابداري توسط بانک (بابت واريز، برداشت يا پرداخت وجه) در آن منعکس و پيگيري لازم جهت رفع موارد اختلافي (اقلام باز) بين مانده حساب بانک نزد دفاتر موسسه و مانده حساب نزد بانک صورت مي‌گيرد.

 صورت مغايرت بانکي در مقاطع مختلف از جمله ماهانه يا هفتگي تهيه مي‌گردد. چنانچه عمليات بانکي موسسات بسيار زياد باشد، صورت مغايرت بانکي ممکن است به صورت روزانه نيز تهيه شود. 

اقلام مختلفي سبب ايجاد اقلام باز (اختلاف) بين مانده حساب بانک طبق دفاتر شرکت با مانده حساب شرکت نزد بانک مي‌گردد که از آن جمله مي‌توان به موارد زير اشاره کرد :

1- وجوه واريزي به حساب بانکي (که موسسه از آن بي اطلاع مي‌باشد.)

2- وجوه برداشتي از حساب شرکت توسط بانک (بابت اقساط وام، هزينه کارمزد خدمات بانکي)

3- برداشت از حساب توسط بانک براي اسناد تجاري واخواست شده (سفته و برات)

4- موارد اشتباهات رخ داده توسط بانک 

  5- چکهاي معوق

6- سپرده بين راهي

7- چکهاي لاوصول

8- اشتباهات رخ داده توسط حسابدار شرکت

روشهاي تهيه صورت مغايرت بانکي :

1- رسيدن از مانده حساب بانک طبق دفاتر شرکت به مانده حساب نزد بانک

2- رسيدن از مانده حساب نزد بانک به مانده حساب بانک طبق دفاتر شرکت

3- رسيدن از مانده حساب بانک طبق دفاتر شرکت و مانده حساب نزد بانک به مانده واقعي

توجه : از آنجائيکه تعيين مانده واقعي حساب بانک از اهميت زيادي برخوردار است لذا روش سوم ملاک عمل خواهد بود.

 

 

تعریف بازار و بازاریابی

یک استاد دانشگاه در استنفورد سر کلاس درس بازاریابی اینگونه بازار و بازاریابی را تعریف کرد:

شما در يك مهماني، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد، بلافاصله ميرين پيشش و ميگين: "من پسر ثروتمندي هستم، با من ازدواج كن" ، به اين ميگن بازاريابي مستقيم.

شما در يك مهماني ، يك دخترِ بسيار زيبا رو مي بينيد و ازش خوش تون مي آد. سعي مي كنيد بهش كم محلي كنيد تا از شما خوش اش بياد، اون هم فمينيست از آب در مي آد و برايِ در اومدنِ چشِ شما دستِ دوست تون رو مي گيره و با هم ميرن, به اين ميگن اشتباهِ استراتژيك در بازاريابي.

شما در يك مهماني، يك دخترِ بسيار زيبا رو مي بينيد و ازش خوش تون مي آد. جلو مي ريد و مؤدبانه يه شاخه گلِ سرخ بهش مي ديد و ميگين: «من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن»، اما اون گل رو توي سرتون مي زنه، چون شديدا از گل سرخ بدش میاد. به اين ميگن اشتباهِ تاكتيكي در بازاريابي.

شما در يك مهماني به همراه دوستانتون ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله يكي از دوستاتون ميره پيش دختره ،به شما اشاره مي كنه و ميگه: " اون پسر ثروتمنديه، باهاش ازدواج كن" ، به اين ميگن تبليغات.

شما در يك مهماني، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و شماره تلفنش رو مي گيرين ، فردا باهاش تماس ميگيرين و ميگين : "من پسر ثروتمندي هستم، با من ازدواج كن" ، به اين ميگن بازاريابي تلفني.

شما در يك مهماني، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله كراواتتون رو مرتب مي كنين و ميرين پيشش، اون رو به يك نوشيدني دعوت مي كنيين ، وقتي كيفش مي افته براش از روي زمين بلند مي كنين ، در آخر هم براش درب ماشين رو باز مي كنين و اون رو به يك سواري كوتاه دعوت مي كنين و ميگين : " در هر حال، من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج مي كني؟" ، به اين ميگن روابط عمومي.

شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين كه داره به سمت شما مياد و ميگه : "شما پسر ثروتمندي هستي ، با من ازدواج مي كني؟" ، به اين ميگن: شناسايي علامت تجاري شما توسط مشتري.

شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و ميگين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفي مي كنه ، به اين ميگن:  شكاف بين عرضه و تقاضا.

شما در يك مهماني، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي از بس تعلل می کنین، شخص ديگه اي پيدا ميشه و به دختره ميگه : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" به اين ميگن از بين رفتن سهم توسط رقبا.

شما در يك مهماني ، يك دخترِ بسيار زيبا رو مي بينيد و ازش خوشتون مي آد. جلو مي ريد و مي گيد: «من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن»؛همون لحظه يه دختر ديگه كه قبلا با همين كلمات گولش زده بوديد سروكلش پيدا مي شه و رسواتون ميكنه به اين ميگن تاثير سوء سابقه در بازار.

شما در يك مهماني ، يك دخترِ بسيار زيبا رو مي بينيد و ازش خوشتون مي آد. جلو ميريد و مي خواهيد بگيد: «من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن»؛ كه يك هو يك دختر زيباتر از اون رو پشت سرش مي بينيد فورا مسير رو عوض مي كنيد و به سمت دختر جديد مي ريد. به اين ميگن چشم چراني، نه ببخشيد تحليل لحظه به لحظه بازار.

شما در يك مهماني ، يك دخترِ بسيار زيبا رو مي بينيد و ازش خوش تون مي آد. جلو ميريد و ميگيد: «من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن»؛ اونهم با شعف خاصي برمي گرده و لبخند مي زنه ، شما كه با ديدن چهره 60 ساله اون به اشتباه خودتون پي برديد سرخ و سفيد شده و مجبوريد براي رهايي آسمون ريسمون ببافيد به اين ميگن بدبياري يا خطاي بازار.

شما در يك مهماني ، يك دخترِ بسيار زيبا رو مي بينيد و ازش خوش تون مي آد. به جايِ اين كه جلو بريد و بگيد: «من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن»؛ به مادرتون مي گيد كه با مادرش تماس بگيره و قرار خواستگاري رو بذاره. به اين مي گن بازاريابي سنتي.

شما در يك مهماني ، دخترِهاي بسيار زيبايِ فراواني رو مي بينيد و ازشون خوشتون مي آد. سرگردان ميشيد كه جلو كدوم بريد و بگيد: «من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن»؛ به اين ميگن فقدان استراتژي در بازار.

 

 

مردم با عیدی 100 هزار تومانی دولت چه بخرند؟

افکار: دولت و مجلس در جلسه شب گذشته تصمیم گرفتند برای هر ایرانی کمک نقدی ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومانی اعطا کنند. کمک نقدی مورد اشاره برای جبران هزینه‌هایی که بر مردم وارد شده، مصوب شد و البته افرادی مانند اشخاص تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی ۲۰ درصد بیشتر از این کمک بهره‌مند می‌شوند.

به گزارش اقتصادپرس، این نقدینگی قرار است به ۷ دهک پایین جامعه پرداخت شود و دولت برای تامین اعتبار برای این موضوع، مجاز به برداشت ۵۲۰۰ میلیارد تومان از صندوق توسعه ملی خواهد بود. دولت بلافاصله پس از برداشت مبلغ مورد توافق از صندوق توسعه ملی اقدام به پرداخت کمک نقدی به سرپرستان خانوار می‌کند و کمک نقدی را تا دهه اول اسفند ماه به مردم ارائه خواهد کرد.

در حال حاضر بیش از ۷۴ میلیون ایرانی ماهانه یارانه نقدی ۴۵۵۰۰ تومانی را دریافت می‌کنند و براساس اعلام مسوولان دولتی، دولت ماهانه حدود ۳۴۰۰ میلیارد تومان یارانه نقدی به ایرانیان پرداخت می‌کند.در همین حال، تجربه نشان داده هنگامی که میزان نقدینگی در جامعه بالا می‌رود، نتیجه‌ای جز افزایش تورم ندارد و این موضوع را هر ماهه با پرداخت یارانه‌های نقدی شاهد بودیم. گزارش‌ها نشان می‌دهد که نقدینگی رها شده در جامعه به ۴۲۴ هزار میلیارد تومان رسیده و به دلیل این‌که نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید همگام نبوده، بازارهایی همچون طلا و ارز سودآور شده است.

همان‌طور که گفته شد، در شرایطی رشد نرخ تورم اتفاق می‌افتد که نقدینگی به بخش‌های مولد هدایت نشود، اما اگر پول‌های در اختیار مردم به کالاهای تولید داخل اختصاص پیدا کند، به‌طور قطع چرخ تولید دوباره به حرکت در می‌آید؛ آن هم در شرایطی که با توجه به فشارهای بین‌المللی، نوسان نرخ ارز و افزایش بی‌رویه قیمت کالاها، صنایع کشور با مشکلات فراوانی روبه‌رو شده‌اند و حتی در دل گزارش‌های اتاق بازرگانی ایران خبرهای نگران‌کننده‌ای شنیده می‌شود: «۶۰ درصد واحدهای تولیدی تعطیل شده‌اند.»

خبرها حاکی از آن است که ۵ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان از صندوق توسعه ملی قرار است در جامعه رها شود؛ البته تورم‌زا بودن تبدیل ارز صندوق توسعه ملی به ریال جای خود دارد، اما همین میزان پول می‌تواند مشکل‌گشای تولید باشد؛ آن هم در شرایطی که هر ساله در روزهای پایانی سال با موجی از خرید کالاها توسط مردم روبه‌رو هستیم و مردم می‌توانند با تغییر فرهنگ خود و خرید کالاهای تولید داخل، به کنترل نقدینگی کمک کنند. به عبارتی، در صورتی که مردم کالاهای ایرانی به کالاهای خارجی ترجیح دهند، کمک به اقتصادملی می‌شود و موج جدید نقدینگی نیز تورم‌زا نخواهد بود. بنابراین تنها مساله‌ای که با تزریق این پول باعث ایجاد تورم نمی‌شود، مصرف کالاهای ایرانی و یا پس‌انداز پول در بانک‌ها است.

انتخاب واحد

سلام دوستان انتخاب واحد از ساعت 12 امروز شروع شد و کلیه ی دانشجویان میتونند با مراجعه به سایت دانشگاه آزاد و پرداخت اینترنتی شهریه خود اقدام به انتخاب واحد کنند.

همچنین حذف و اضافه از 5/12 تا 7/12 خواهد بود.

امتحانات

ایام اسف بار امتحانات رو به همتون تسلیت میگم امیدوارم حداقل سالم از زیر این فشار جان سوز و طاقت فرسا بیرون بیایم.

ولی یه خواهش تا میتونید به دوستانتون کمک کنید که اونا هم بتونند یه نمره خوب بگیرن اینقدر خودخواه نباشید(بعضی ها) در آخر همین دوستان برای ما باقی میمونند

حکایت چهار دانشجو

حکایت چهار دانشجو‎
چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.
مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:
که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه ...
آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.
استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

1. نام و نام خانوادگی؟ 2 نمره

2. کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره

الف. لاستیک سمت راست جلو
ب. لاستیک سمت چپ جلو
ج. لاستیک سمت راست عقب
د. لاستیك سمت چپ عقب
بنظر شما دوستان، آیا اون 4 دانشجو توانستند به سوالات پاسخ صحیح بدهند ؟!

از دختر لهون

به مناسبت شب یلدا

از طرف دختر لهون

یلدا برای ما
تکرار هر شب است
اشباع شده هوای اتاق 
از طنین شعر
دل خونتر از انار
وبی تاب تر ز ناله ی نی
در فراق دوست
امشب هزار پسته ی خندانِ روبرو 
لبخند را 
هدیه به لبهای ما نکرد.

یادمان باشد با آمدن زمستان ، اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم
تا دچار سردی فاصله ها نشویم . . .

مطلبی از یکی از عزیزان

اعتقادتان را چند میفروشید؟مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.
راننده بقیه پول را که بر می گرداند بیست پنس اضافه تر می دهد!
می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا را زیاد دادی...
گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم.
پرسیدم بابت چی؟
گفت: می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. فردا خدمت میرسم! 
تعریف می کرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد.
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!!
 از کاربر دختر لهون بابت این پست تشکر میکنم

اصل مطلب

قاچاق!!!
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور 

مرزی می پرسد : « در کیسه ها چه داری». او می گوید « شن» .

مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود ، یک شبانه روز او را 

بازداشت می کند ، ولی پس از بازرسی فراوان ، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. 

بنابراین به او اجازه عبور می دهد.

هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه 

ماجرا...

این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در 

مرز دیده نمی شود.

یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی ، به او می 

گوید : من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی ، راستش را بگو 
چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید : دوچرخه!

نکته اخلاقی: بعضی وقتها آنقدر به جزئیات توجه میکنیم که از اصل مطلب غافل میشویم.

زیباست

آیا شما هم نیمکت...دارید؟ 
روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
 
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
 
مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم،زمانی که تو 3سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!
 
فلسفه ی عمل تمام شده ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد!
 
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود ،خانواده و جامعه مشاهده میکنید؟

کوتاه ولی عمیق

در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام نیایش راهب ها، مزاحم تمرکز آن ها می شد. بنا بر این استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان نیایش می رسد یک نفرگربه را
گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد . این روال سال ها ادامه پیداکرد و
یکی از اصول کار آن مذهب شد .
سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم مرد . راهبان آن معبد گربه ای خریدند
و به معبد آوردند تا هنگام نیایش او را به درخت ببندند تا اصول نیایش را درست
به جای آورده باشند
و سالها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای نوشت در باره ی اهمیت بستن گربه به درخت
هنگام نیایش

داستانی طنز

فرق بین ایرانی ها و آمریکایی هافرق بین ایرانی ها و آمریکایی ها 

داستان طنز زیبا که نشان از کمال هوشمندی و ابتکار و خلاقیت و نبوغ هموطنان ایرانی بخصوص در مورد استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی دارد، 
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشا یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. 
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است. 
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. 
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا

نکته ای در زبان انگلیسی

*نکته ای در زبان انگلیسی!**در زبان انگلیسی واژه های

FriEND ( دوست )

BoyfriEND ( دوست پسر )

GirlfriEND (دوست... دختر )

BestFriEND (بهترین دوست)

همگی سه حرف END (خاتمه) را بهمراه دارند...

اما کلمه FamILY (خانواده) سه حرف" ILY" را دارد که همان مخفف

"I Love You" می باشد ,,

و جالب است بدانید

FAMILY= Father And Mother I Love You

داستانی از پائولو کوئیلو

از پائلو کوئیلو
در فولكلور آلمان ، قصه اي هست كه این چنین بیان می شود :

مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت.

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند. 

اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند .

پائلو کوئیلو

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که

ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم

پسر بچه یک دست

نقطه ضعف = نقطه قوت

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روز آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شدو کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد! سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشورانتخاب گردد.


وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دستی نداشتی!


 یاد بگیر که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده کنی.


راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است."

سخنانی از دکتر شریعتی

میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد …
فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند…

 فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست …

فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند …

فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد …

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند …

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند …

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …

فقر ، همه جا سر میکشد …

خودباوری و شخصیت واقعی

سلام به همه دوستان که به وبلاگ خودشون میان و نظر میدن

خودمونیم خوب دانشگاه شلوغ شده همه سرویس ها و پارکینگ داشنگاه فول شده دیگه جا نیست و جای شکره که مردم شهرمون همه بیان و تحصیل کنن حالا ضعیف و قوی بودنش زیاد مهم نیست شرط اول کمیته که اگه بالا بره کیفیت خود به خود بالا میره و آثارش رو در امعه شهرمون میبینیم و این هم در چند سال آینده نمود پیدا میکنه که دانشجوهای الآن به داخل جامعه برگردن و هر کدوم یه شغلی حالا از شغل شریف سپوری گرفته تا ریئس اداره مشغول بشن واقعا دیدگاهشون و طرز تفکرشون خیلی تغییر میکنه و مطمئن این تغییر بیشتر مثبت خواهد بود و به شهر و وطنشون واقعا ارق پیدا میکنند و با عشق خیلی بیشتری تلاش میکنند و به خیلی چیزها بی تفاوت نخواهند بود.

فرض کنید حالا در آینده یکی از ما مغازه دار میشه همینکه تو دانشگاه یه چیزهایی خونده و با آدم های زیادی آشنا و معاشرت داشته و... با دید خیلی بازتری به شغلش ادامه میده و اگه یه مشتری بیاد پیشش سر کیسش نمیکنه که فردا دیگه همون یه نفر به کل طایفه اش بگه سراغ اون مغازه نرید و این خود کلی ضرر میرسونه شاید منفعت آنی داشته باشه

این واسه همه ما یک فرصت که میتونیم تو شهر خودمون تو دانشگاه خودمون تلاش بکنیم و برای هرچه بهتر شدن دانشگاه از خودمون شروع کنیم و سعی کنیم بعضی از رفتارها رو ترک کنیم و برخی دیگر رو تقویت کنیم بسته به طرز فکرمون

و مهمتر از هرچیزی از دیدگاه من اینه که همه تلاشمون این باشه که خودمون باشیم نه کس دیگه ای نه براد پیت نه انیشتین نه ادیسون نه ...درسته که باید الگو برداری کنیم ولی نباید شخصیت برداری و یا حتی شاید دیده باشید که بعضی ها کپی برداری کاملی از شخصیت فرد دیگری میکنه غافل از اینکه اون شخصیت و طرز برخورد به خود اون فرد میخوره به جایگاه و فرهنگ و طرز فکر اون فرد میخوره نه به مایی که آسمان تا زمین فرق داریم همیشه سعی کنیم اگه تو ظاهر یه گردوی خیلی خوب و گرانبها هستیم از داخل هم پر باشیم نه پوچ که وقتی نیاز به شکفتن شخصیتمون شد دستمون خالی بمونه

منتظر نظراتتون

حرف دل

سلام به همه ی عزیزانی که به وبلاگ میان و قدم رو چشم ما میذارن

دیگه شروع شد کم کم موتور نه چندان خوب دانشگاه های ایران به راه افتاد همه این هفته اول میرن برای معرفی استاد و شناختن دانشجوها و فضای کلاسشون

ترم جدیدی هم زیاد داریم که امیدوارم همه شون موفق باشند و از همینجا بهشون بگم که اگه کسی بهتون گفت ک.. ترم یا از اینجور تیکه ها اصن نگاشونم نکنید چون خودشون هیچی بارشون نی

یه خبرهایی هم شنیدم راجع به اینکه آقای دکتر باقدم رئیس دانشگاه شدند انتخاب ایشان رو به عنوان ریاست دانشگاه آزاد مریوان تبریک میگیم و امیدواریم با همکاری ما و ایشان بتونیم بهترین دانشگاه کردستان رو درست کنیم ولی اینم بگم اگه کلیه ی دانشجوها همکاری نکنند ریاست دانشگاه هم به تنهایی شاید نتونه همه مشکلات رو از بین ببره

و من از همینجا برای حمایت از ایشون اگر خبری جدید در مورد دانشگاه بود خوشحال میشم خبر بدن تا در اینجا بنویسم و به عزیزان دانشجوی خودمون برسونم

و امیدوارم این وبلاگ پل ارتباطی قوی بین دانشجوها و مسئولین دانشگاه بشه البته با رعایت همه قوانین و آداب و رسوم برای هر دو طرف

اگر کسی هر سوالی در مورد دانشگاه یا چیزهایی از این قبیل داره تو قسمت نظرات خبر بده تا اگر در توانایی بود پاسخشون رو بدیم

اگه کار شخصی با بنده دارید به آدرس فیس بوک من بیاید

www.facebook.com\osameh shams

و اونجا برام پیام بذارید

آغاز سال تحصیلی جدید

  از امروز سال تحصیلی جدید دانشگاه ها شروع شد دوس دارم نظارتتون رو در این باره چه طنز چه انتقاد چه خاطره و ... با موضوع شروع ترم جدید در قسمت نظرات برای دیگران به اشتراک بذارید


اریک فون دانیکن

امروز میخوام اریک فون دانیکن  رو بهتون معرفی کنم که یکی از عجیب ترین نظریه هارو در حد جهانی و اعتبار بین المللی بیان کرده و در این مورد نزدیک به 45کتاب رو به رشته تحریر در آورده

این نویسنده اریک فون دانیکن که نام کاملش {اریش آنتون پاول فون دنیکن} می باشد در 14 آوریل 1935 در منطقه زوفینگن در سویس متولد شد

بیشتر اعتبار و شهرت این نویسنده به خاطر اولین کتابش یعنی "ارابه خدایان" میباشد که در سال 1986 پر فروش ترین کتاب سال در آلمان و آمریکا شد و بعدا در 38 کشور دنیا نیز منتشر شد.هرچند که از سوی کلیسای کاتولیک مرتد خوانده شد و تا چند سال پیش کتابهایش در ایران قاچاق بود و فقط نسخه های زمان شاه این اثر موجود بود ولی خوشبختانه از لیست سیاه ارشاد اسلامی بیرون اومده و کتابش رو کتابخانه عمومی مریوان دارد

قبل هرچیز میخوام نظریه این نویسنده رو براتون بگم:

اریک عقیده داره که در سال های بسیار دور یعنی نزدیک به 10 هزار سال پیش تا 500 میلادی موجودات هوشمندی از سیارات دیگر به زمین اومدند و نسل اونموقع بشر رو با جهش ژنتیکی تا حد سرسام آوری هوشمند کرده اند و بدین وسیله توانسته اند بناهای عظیمی رو درست کنند

این نظریه مثل دیگر نظریه های موجود در کوچه بازار نیست چرا که اریک با مدارک تاریخی و علمی و شواهد موجود این نظریه رو مطرح کرده.

از جمله شواهدی که ایشان در کتاب هایش بیان نموده میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

1-جزیره ایستر که پر است از مجسمه های غول پیکر که نزدیک به چهل تا صد تن وزن دارند و از سنگی درست شده اند که در آن جزیره این نوع سنگ وجود نداشته است و جالب اینجاست که هیچ تمدنی هم با آنها در ارتباط نبوده

2-اهرام مصر که اخبارش را زیاد شنیده اید که این مورد خود مطلبی جداگانه میطلبد

3-پیدا کردن باتری در عراق امروزی

4-دست پیدا کردن بابلیان که نزدیک به 2000 تا 4000 قبل میزیسته اند به اعداد 15 رقمی. این موضوع وقتی عجیب میشود که بپرسیم برای شمارش چه چیزی نیاز به 15 رقم داشتند یعنی مثلا این مقدار 999999999999999

5-جاده هایی که با سنگ ریزه و ... به شکل یک فرودگاه درست شده است و در پرو قرار دارد

6-قوم مایاها که این مورد هم خود مطلبی جداگانه میطلبد ولی میتوان به تقویم بسیار دقیق آنان اشاره کرد که در حد ثانیه و دقیقه با تقویم امروزی تفاوت داشته و جالب تر اینکه در آن زمان به تقویم زهره و ماه هم دست پیدا کرده بودند(تقویم خودمون خورشیدی هست و مال اعراب ماه)

7-پیدا کردن آهنی که هیچ وقت زنگ نمیزند و این نیز وقتی جالب میشود که بدانیم در حال حاضر علم بشر قادر به ساخت چنین چیزی نیست

8-کتابخانه چند صد هزار جلدی از فلزات که در یک غار در فکر کنم پرو نگهداری میشود که این نیز خود بسیار توضیح و حرف دارد

و بسیاری موارد دیگر من شاید 30 درصد مطالب رو بیان کرده باشم

مدارکش اینقدر زیاد و معتبر هست که از میان دانشمندان بزرگ و تاریخ دانان به نام خیلی ها با نظر اریک تا حد زیادی موافق هستند هرچند که خود میگوید که اگر فقط 50 درصد دلایل و مدارک من درست باشد چه خواهید کرد؟

فون دانیکن تا سال 2005 3000سخنرانی در 25 کشور جهان انجام داده که 500 مورد آن در دانشگاه ها بوده است.وی به چهار زبان دنیا تسلط کامل دارد و تقریبا سالانه 1600000 کیلومتر را به سفر به جاهای دور افتاده زمین میکند.او همچنین عضو انجمن نویسندگان سویس و انجمن نویسندگان آلمان و انجمن بین المللی قلم میباشد و از طرف دانشگاه بولیوی دکترای افتخاری دریافت کرده است

همچنین در سال 2003 جایزه ی اسکار نظریات را به عنوان پیشنهاد دهنده و شازنده ی رازهای پارک تک منظوره ی معماهای جهان دریافت نمود و بسایری افتخار و جایزه دیگر

هدفم از ایم مطلب بیشتر آشنا کردن کلیه عزیزانی بود که به دنبال کشف واقعیت های عجیب و ترسناک هستی هستند و میدونم که خیلی ها تا الآن با چنین نویسنده ایی آشنا نشدند ولی به محض خواندن کتابهایش دنیای دیگری به روی شما باز میشود.

اگر باز هم توضیحاتی خواستید در قسمت نظرات بگید اگر در توان باشه کم نمیذارم

عیدتان مبارک

از همین جا به همه ی دوستان و عزیزانی که به وبلاگمون سر میزنند و به همه روزه داران و اونایی که با افتخار تمام روزه هاشون رو نوش جان کردند عد سعید فطرد رو بهشون تبریک میگم و امیدوارم بتونند تو این یکی دوروزه حسابی دلی از عذا در بیارن و با فراهم آمدن کلیه تنقلات و غذاهای لذیذ ذخیره خوبی از چربی فراهم کنند و ماروهم یه دعا بکنند که شکممون بهمون اجازه پر خوری بده

ولی اگه من جای خدا بودم تو این روز عید اونایی که روزه نگرفتند شکمشون رو نا میزون میکردم تا دیگه از این کارها نکنند ولی خوب شانس آوردید که من نیستم(شوخی به دل نگیرید)

عذرخواهی و یک گله

سلام دوستان عزیز

میدونم خیلی وقته نیومدم و مطلبی نذاشتم ولی واقعا گرفتار بودم و یک سری مشکلات همیشه نمیذارند من مطلب بنویسم

من برای چندمین دفعه از کلیه دانشجویان دختر و پسر آزاد و پیام نور مریوان درخواست دارم که اگه احساس میکنند میتونند از نظر علمی،تحقیقی ، فرهنگی و ... به این وبلاگ و دوستان خود کمک کنند خواهش میکنم که تو قسمت نظرات بگن

شماره تلفنم رو هم بخاطر سواستفاده بعضی ها از رو وبلاگ پاک کردم اگر کسی کاری داشت در قسمت نظرات بگه

من از اینجا و به نمایندگی تعدادی از دانشجویان از مسئولان عزیز دانشگاه آزاد مریوان درخواست داریم که نسبت به بررسی اعتراض نمرات دانشجویان اقدام کنند خیلی ها هنوز جواب اعتراض ترم قبلشون داده نشده اگر اساتید جواب نمیدن بهمون خبر بدین تا خودمون پیش اساتید بریم ولی چیز زیادی نمیخوایم همینکه به اعتراضات نسبت به نمره های پایان ترم دانشجویان یه کم سریعتر اقدام کنند چون ترم داره شروع میشه

عجیب ترین فرودگاه های دنیا

در اینجا در یک فایل زیپ عجیب ترین فرودگاه های دنیا رو قرار دادم که دیدنش خالی از لطف نیست


http://s3.picofile.com/file/7402531177/ajibtarin_foroodgah_haye_donya.zip.html

آموزش اتوکد

در این پست کتاب آموزش اتوکد رو برای دوستان گذاشتیم که خیلی کتاب کاربردی هست و میدونم خیلی ها بهش نیاز دارند .

اتوکد نرم افزاری است برای رسم کردن نقشه های صنعتی و عمرانی که شرکت اتودسک آمریکا اونو طراحی میکنه

امیدوارم استفده بکنید:

http://s3.picofile.com/file/7385841505/Autocad_Learning_ebook_VeyQ_ir_.pdf.html

نقاط زمین چمن اصلی

http://s3.picofile.com/file/7381753438/_1606_1602_2_1575_1591_.docx.html



http://s3.picofile.com/file/7381753545/gozarsh_kar.docx.html

نقاط نقشه برداری

نقاط نقشه برداری

http://s3.picofile.com/file/7378069993/_1606_1602_2_1575_1591_.docx.html

همایش تجلیل از عثمان هورامی

امروز پنجشنبه 18/2/91 در سالن همایش دانشگاه آزاد اساتید شعر و آواز دورهم جمع شده بودند تا از کسی تجلیل کنند که به تنهایی موسیقی هورامی را زنده و به دنیا نشان داد این آدم کسی نیست جز عثمان هورامی استاد برجسته آواز فولکلور(سیاچمانه و هوره )هورامی

ایشان با وجود مشکلات فراوان که در راهش وجود داشت و با شرایط سخت از نظر قبول نکردن جامعه برای هوره به عنوان یک موسیقی که اصالت دارد و از نظر علمی قابل مطالعه است به راهش ادامه داد تا شهرتی جهانی پیدا کرد و یکی دیگر از هنرها و فرهنگ های این مرز و بوم را همچو شهرام ناظری به دنیا نشان دهد.

از اساتید برجسته موسیقی کردی هم برای این همایش دعوت شده بود

از تاریخچه هوره هم باید بگیم که در دوران باستان زرتشتیان کتاب اوستا را به صورت مناجات اسلام با آواز و نوا میخواندند ولی با ورود اسلام و جا گرفتن عقاید اسلامی در دل مردمان کرد کم کم این سبک نیایش به سبکی برای خواندن آوازاهای محلی شد و به دلیل دور بودن منطقه اورامانت از نظر صعب العبور بودن و تسخیر کمتر حکومت های زمانه این موسیقی تقریبا به صورتی دست نخورده باقی مانده تا الان که با فناوری های امروزی و اشخاصی همچون عثمان هورامی میشه اصالت را حفظ کرد و با ثبت ان دست تغییر را کوتاه کرد.

همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامیهمایش تجلیل از عثمان هورامی-همایش تجلیل از عثمان هورامی

جلسه یا فرماندار مریوان

بعد از حادثه تلخی که اتفاق افتاد تمام دانشجویان در حرکتی خود جوش جلوی در فرمانداری مریوان جمع شدند و خواستار پیگیری خواسته های خود شدند

حدود نیم ساعت بعد از اینکه دانشجویان جلوی در منتظر بودند معاون فرماندار اومد و از دوستان خواست تا به سالن همایش فرمانداری رفته و با فرماندار مریوان آقای رشیدی پور در این مورد روبرو صحبت کنند و هر چند خواسته دانشجویان این بود که جناب فرماندار بیان بیرون و جوابگوی این مسائل باشند

قبل از هرچیز یکی از دانشجویان با کسب اجازه از دیگر حضار شروع کرد به گفتن مشکلات و غمی که بعد از رفتن یادگار قادری در دل همه بوجود اومده بود سخن گفتن و به شکلی بسیار خوب و با لحنی آرام خواسته های ما دانشجویان را بازگو کردند

بعد از صحبت های وی آقای رشیدی پور نزدیک به 10 تا 15 دقیقه در مورد این حادثه و ابراز همدردی با خانواده و جامعه دانشجوی مریوان از فعالیت هایی که تا الان پیگیر بودند سخن گفتند

ایشان بعد از تشکر از کسانی که دانشگاه آزاد مریوان را بنا نهادند از بقیه دست اندرکاران از جمله خود فرمانداری و راهداری مریوان انتقاد کرد و گفت باید خیلی پیش از اینها این جاده منتهی به دانشگاه درست میشد و از کارهایی که برای بهبود وضعیت این جاده در نظر گرفتند موارد زیر بود:

1-گذاشتن دو دست انداز آسفالتی و بزرگ در وسط بزرگراه(فکرش رو بکنید با یه ماشین با سرعت بالا دارید میاید سمت مریوان یک دفعه یک دست انداز جلوته اونم وسط آزاد راه اینو خدا رحم بکنه....)

2-گذاشتن گارد ریل و دور برگشت نزدیک جوجه سازی و در پشتی دانشگاه آزاد(این مورد قابل قبولتر است هرچند همچون یک مسکن است که فقط درد مارو برای لحضاتی آروم میکنه)

3-درست کردن پل عابر پیاده(واقعا این یکی قابل قبول تر است)

4-درست کردن روگذر(چیزی که شاید به خواب ببینیم هروقت روگذر زریوار درست شد اینم درست میشه)

و چند مورد از پیشنهادات دانشجویان:

1-جدا کردن یک راه عبوری از بازدیدی سه راهی نه تا دانشگاه(پذیرفته نشد)

2-آوردن بازدیدی به جلوی سه راهی دانشگاه(تا حدی قابل قبوله ولی فضایی برای گذاشتن بازدیدی در این مکان وجود ندارد)

3-آوردن چند مامور راهنمایی با دوربین سرعت جلوی سه راهی دانشگاه(عاقلانه و قابل انجام،پیگیر شدند)

4-نظر خودمم این بود که بجای این همه خرج برای دست انداز و گارد ریل و روگذر و...بیان از دانشگاه پیام نور مریوان از پای کوه به جاده رفت و برگشت به سمت دانشگاه آزاد درست کنند تا هم رفت و آمد سرویس ها بین دانشگاه ها راحت تر انجام بگیرد که جناب فرماندار مشکل موجود را خطر ریزش کوه عنوان کردند که میتوان با پایه های بتنی جلوی ریزش کوه را هم گرفت و بعد از همه مگه اندازه جاده هورمانات یا مریوان - سنه خطر داره؟که هیچ ریزشی ندارن(گفتند که پیگیری خواهند کرد)

5-جدا کردن جاده منتهی به دانشگاه با پایه های بتنی(قبول نکردن)

در آخر باید بگیم که در کل تا حدی نتیجه بخش بود ولی نه اون اندازه که انتظارش رو داشتیم ولی باز لنگه کفشی در بیابان نعمت است....

از حراست دانشگاه هم تشکر میکنیم که مارو تنها نگذاشتند

حادثه مرگبار در دانشگاه ازاد مریوان

امروز همه ما عزادار هستیم در یک حادثه تلخ یک دانشجو به اسم یادگار قادری جان به جان آفرین تسلیم گفت و یک جوان دیگر به اسم فرشاد عنایتی در بیمارستان مریوان بستری است و خطر مرگ رفع شده و رو به بهبودی است

اخرش این سه راهی دانشگاه آزاد مریوان حادثه آفرید و یک دستگاه پژو 405 با یک پانکی (تویوتا 4f) تصادف کرد و منجر به کشته شدن یک نفر و زخمی شدن دو نفر دیگر شد

باید قاتل این جوان رو مسئولانی دانست که با بی توجهی به راه ورودی دانشگاه میخوابن و الان کسی جوابگوی خون این جوان نیست

باید مسئولان زیربط قبل از آوردن دانشگاه آزاد مریوان به بیرون شهر یک جاده برای آن در نظر میگرفتند نا سلامتی دانشگاه هست و باید آدم های فرهیخته ای در آن وجود داشته باشند ولی دریغ از یه نفر دلسوز و آگاه

امروز یادگار جانش را از دست داد فردا یا من یا شما خواهید بود و تا وقتی که این راه درست نشود وضع همین خواهد بود.

بدلیل دلخراش بودن این حادثه عکس را نمیذاریم تا برای بازماندگان این عزیز یادآوری تلخی نشود و از طرف خودم و دانشجویان آزاد مریوان برای همه دوستان و نزدیکان یادگار قادری نهایت تاسف و تاثر را داریم روحش شاد و یادش گرامی