مــرد زندانــی می خنــدیــد.. .

شایــد بـه زندانـی بــودن خـویـش شـایـد هـم بـه آزاد بــودن مـا...
راسـتـی زنـدان کـدام سـوی میـلـه هـاســت؟؟

حکم اعدام بود....

اعدامی لحظه ای مکث کرد و بوسه ای بر طناب دار زد.

دادستان گفت:

صبر کنید آقای زندانی این چه کاریست؟؟؟

زندانی خنده ای کرد و گفت:

سلامتی  طناب که نمیزاره زمین بیفتم

ولی آدم ها؟؟؟؟ بد جور زمینم زدند.